فکر و ذکر

فکر و ذکر دو بال سیر در آسمان معرفت است

فکر و ذکر

فکر و ذکر دو بال سیر در آسمان معرفت است

آتناها

شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۱۳ ق.ظ

ماجرای آتنا، دختر 7 ساله اردبیلی که مورد تجاوز قرار گرفت و به قتل رسید ناراحت کننده بود قطعا و پیش آمد حتی یک مورد از این مسائل باعث تاسف است. اما بازتاب آن در فضای مجازی و مواجهه مردم با این اتفاق کمی نگران کننده تر است. دو نوع توصیف از ماجرا از نظر من نشان دهنده این است که ما انسانشناسی ضعیفی داریم! یعنی همان طور که ما از ظرفیت مقربون بودن و از سابقون بودن خود بی خبریم، از آن طرف از ظرفیت بل هم اضل بودن خود نیز بی خبریم.


1. در توصیف ماجرای آتنا، غالبا قاتل تجاوزگر، که مردی متاهل و دارای 2 فرزند و مغازه دار است، هیولایی دوسر و حیوانی بالفطره و یک جانی خطرناک و خلاصه موجودی که همه ما کمتر در اطراف خود دیده ایم توصیف میشود. در صورتی که واقعیت چه بسا خلاف این مورد باشد. یعنی این اتفاق ممکن است از سوی یک انسانی که اتفاقا خیلی هم ترسناک نیست و حتی انسان خوبی هم هست، صرفا تحت یک فشار روانی شدید اتفاق افتد. مخصوصا اینکه هم در این مورد و هم در مورد ماجرای مشابه "ستایش" شخص تجاوزگر اصلا برنامه قبلی نداشته و حتی قصد قتل نداشته و چه بسا قصد آزار حداکثری هم نداشته، بلکه یک قدم در راستای یک لذت آنی حداقلی برداشته، چشم باز کرده دیده دست به قتل یک انسان زده است. این حرف من به معنی تبرئه و رحمانیت بی جا نیست. میخواهم بگویم کودک آزاری اگرچه ممکن است در بیشتر مواقع از سوی بیماران روانی اتفاق افتد ولی لزوما همیشه اینگونه نیست و تا وقتی که ما افرادی که دست به چنین عملی میزنند را هیولا می بینیم، نمی توانیم از فرزندمان خوب محافظت کنیم، چون ما کودک آزار را یه فرد خیلی حیوان و خیلی عیاش به لحاظ اخلاقی میدانیم و اصلا این اتفاق را ناشی از یک فشار روانی مقطعی که هر علتی از جمله استفاده از محصولات تصویری غیر اخلاقی یا دیدن یک خانم با حجاب نامناسب میتواند باشد، نمیدانیم. وقتی آزار کودک توسط محارم در همین ایران هم وجود دارد یعنی مسئله خیلی جدی است، یعنی این مدل آزار ممکن است توسط کسی که آن بچه برایش خیلی عزیز است اتفاق افتد، پس باید متوجه حساسیت مسئله بود.


2. مورد دوم توصیفی است که در این مواقع از آتناها میشود. معمولا همه با حالت تعجب میگوید او که یک بچه خردسال بود و اصلا چه جذابیتی برای یک مرد داشته است و ... .  در صورتی باز هم به نظرم با یک انسان شناسی درست میفهمیم که به هر حال این دختربچه هم ویژگی های یک زن را داشت و چه بسا حتی به خاطر لطافت، معصومیت و ظرافت روحی و جسمی بیشتر مورد توجه یک مرد قرار میگیرد، و شخص مجرم احتمالا با خودش فکر میکرده چون طرفش یک بچه است میتواند مسئله را از دیگران مخفی نگه دارد و از این جهت هم احساس آسودگی میکرده. اتفاقا با دیدن عکس های خانوادگی این دختر طفلک این حس در من تشدید شد. وقتی میدیدم چطور زنانه و عشوه گرانه عکس گرفته کاملا میفهمیدم که روحیات زنانه داشته اگرچه کودکی 7 ساله بوده. البته این ویژگی ها در تمام دختربچه ها وجود ندارد، برخی تا سن های حتی بالاتر هم شاید چشمی را متوجه خود نکنند ولی برخی هم به لحاظ نوع خَلق و خُلق زنانگی بیشتری دارند و اصلا دور از ذهن نیست که یک مرد به او طمع کند. این حرف هم از این نظر اهمیت دارد که متاسفانه خانواده های ما با عدم توجه به این مسئله و با این خوش خیالی که خب دخترمان که بچه است و همه هم نگاه پدری دارند مراقبت دقیقی از دختر نمیکنند. چیزی که در سبک زندگی قدیمی تر ها خیلی جدی بود اگرچه با سختی های برای دختر همراه بود، اما خوب و به جا بود.


پ.ن: خدا به پدرش صبر دهد و به مادرش هم. وقتی فهمیدم پدرش دست فروش بوده و از طبقه ضعیف جامعه بودند بیشتر غصه ام شد، شاید اگر پدر آتنا هم مغازه دار بود کسی جرات نمیکرد نگاه چپ به او کند، شاید ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی