فکر و ذکر

فکر و ذکر دو بال سیر در آسمان معرفت است

فکر و ذکر

فکر و ذکر دو بال سیر در آسمان معرفت است

گریه نمیکنم، نه اینکه خوبم

شنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ۰۱:۲۹ ق.ظ

طاهای 9 ساله مسموم شد، پزشک آمپول تجویز کرده است و حالا طاها آمپول به دست از داروخانه بیرون می آید. به بزرگترها میگویم اگر دگزا داده اند، نزنید، چون کورتن دارد، با این حرف خاله، کور سوی امیدی در دل طاها پیدا شده، اما بزرگترها موافقت نمیکنند. طاها در شرایطی که اضطراب از چهره اش می بارد به داخل اتاق تزریقات میرود. منتظرش میمانم، می آید، سینه سپر، چونان رستمی که از کارزار آمده باشد، با بغضی در گلو که تمام سعی مردانه اش را به کار گرفته است تا تبدیل به اشک نشود و جلال و جبروت مردانه اش را خدشه دار نکند. از او میپرسم درد داشت؟ با همان بغض در گلو میگوید: نه! همه تحسینش میکنند که: "آفرین، مردی شده ای، گریه نمیکنی دیگر..."

چرا نمیگذاریم پسرهایمان گریه کنند؟

چرا اگر مردی درد کشید و دم نزد خیلی مرد است؟

چرا به پسرهایمان یاد میدهیم که یکی از معیارهای مرد شدن، درد کشیدن و دم نزدن است؟

چرا همیشه به پسرهایمان یاد دادیم که احساسشان را بروز ندهند، اما بعد از ازدواج شکایت میکنیم که چرا به همسرت ابراز محبت نمیکنی؟

کی یادشان دادیم که درد داشتند گریه کنند، آسیب دیدند فریاد بزنند، غم داشتند زجه بزنند، عاشق شدند داستان عشقشان را برای همه پروانه ها تعریف کنند؟

بگذاریم پسرها و مردهایمان گریه کنند، شاید موهایشان کم تر سفید شد، شاید چروک های صورتشان عمق کم تری داشت، شاید کم تر به سیگار پناه بردند، شاید کم تر سکته کردند.

نظرات  (۱)

پریم از کلیشه‌هایی که نمی‌گذارند. کلیشه‌ها ما را «سنگ زیرین آسیا» می‌خواهند. در ادامه‌ی همین عبارتی که در عنوان گذاشته‌اید، ترانه‌سرا می‌گوید: «مرد برای هضم دل‌تنگیاش/ گریه نمی‌کنه قدم می‌زنه».
یک راه‌حل نصفه‌نیمه برای مردان، گریستن در خلوت است. مثل همان کاری که مولایمان می‌کرد با چاه، و دریغ بر مردانی که نه خلوت برایشان میسّر است و نه چاهی دارند.

تشکر برای این پست.
پاسخ:
بشکنیم این کلیشه ها را، حداقل برای نسل های بعد ... شاید آنها بهتر زیستند.

قابل شما را نداشت!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی