شما بودید چه میکردید؟
جمعه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۰۱ ق.ظ
کمی از ستاره گفت. از اینکه چند وقتی است که از شوهرش جدا شده، اما به علت علاقه شدیدی که به همسرش داشته دوری از او را نمیتواند تحمل کند و هر روز منتظر معجزه ای است که اتفاق افتد و عشق از دست رفته اش را به او باز گرداند. اینکه ستاره نمیتواند دوری شوهرش را تحمل کند، یک تحمل نکردن معمولی نیست، تحمل نکردنی است که او را اسیر داروهای آرامبخش و این روزها اسیر بستری شدن برای درمان کرده است. از وقتی برایم گفت که ستاره به این دلیل بستری شده است بیش از فکر کردن به معنا و مفهوم عشق، به شوهر سابق ستاره فکر میکنم و جایگاه ، وظیفه و مسئولیتش در زندگی فعلی ستاره. با خودم فکر میکنم اگر به تو خبر دهند که مردی از شدت علاقه به تو در بدترین وضعیت روحی قرار دارد و از طرفی تو هیچ علاقه ای به آن مرد نداشته باشی و از آن سخت تر اینکه شرایط زندگی با یک فرد دیگر که تو تناسب زیادی بین خودت و او میبینی نیز فراهم باشد، در این شرایط چه میکنی؟ میروی سراغ زندگی ات و بی خیال آن عاشق میشوی؟ بی خیال خودت میشوی و خودت را از آن فرد دریغ نمیکنی؟ با واسطه کمکش میکنی؟ نمیدانم ....
- ۹۵/۱۱/۱۵