فکر و ذکر

فکر و ذکر دو بال سیر در آسمان معرفت است

فکر و ذکر

فکر و ذکر دو بال سیر در آسمان معرفت است

رفع یا دفع رنج

پنجشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۴۷ ق.ظ

امروز راس ساعت 17:53 دقیقه فهمیدم که روزهای پیش رو سخت­ تر از روزهای گذشته خواهد بود، سخت تر از روزهایی که گذشت و بدتر اینکه درجه ایمان من در حد و اندازه تحمل این سختی نیست و اگر با همین فرمان بخواهم برانم، توقف، تصادف، به خاکی زدن یا هر اتفاق دیگری محتمل است. امروز راس ساعت 17:53 دقیقه فهمیدم بر خلاف تصورم این سر به سامان نشده و درون این قلب هنوز خورشید طلوع نکرده است. اگر تصاویر مبهمی که امروز راس ساعت 17:53 دریافت کردم در روزهای آینده روشن و روشن­تر شود، احتمال قریب به یقین، من ضعیف و ضعیف تر میشوم. پس چاره ای ندارم جز اینکه در این اندک زمان باقیمانده، قدرت روحی خودم را بالا ببرم. که اگر بالا برود هر آنچه و آنکه می­ آید برای ضعیف کردن و ضعیف ­تر کردن، قوی میکند و قوی تر. درست مثل یوسف، که حوادث زندگی اش آنطور که دیگران فکر میکردند پیش رفت، اما نتیجه آنطور شد که دیگران فکر نمی­کردند. چاه خواست برادرها بود و زندان خواست زلیخا. اما کس دیگری عزیزی مصر را برایش خواب دیده بود. البته از شما چه پنهان که خیلی هم بدم نیامده از این دست اندازهای زندگی. خوبی دست­ اندازهای زندگی این است که آدمی را با خودش مواجه میکند، آدم میفهمد کجای کار است. اگر نغمه زندگی "همه چی آرومه من چقدر خوشبختم" باشد دیری نمیپاید که آدم می­میرد، از نشناختن خودش، از نفهمیدن خودش، از ندیدن عیب­ها و نقص­های وجودی­ اش. اگر دست­ انداز نباشد شاید آدم متوجه نبستن کمربندش نشود، شاید متوجه سرعت بالایش نشود. باید باشند این سرعت­ گیرها که آدم بزند روی ترمز ...

این که میگویند: "هر که در این بزم مقرب تر است، جام بلا بیشترش میدهند" را باور ندارم. معتقدم کسی که مقرب میشود دیگر بلا و رنج برایش یک مفهوم تهی و بی معنا میشود. تلاش مادی و معنوی برای "دفع" بلا و رنج اگرچه فعلی مزمت شده نیست، بلکه سفارش شده است اما به گمانم آرام بخش نخواهد بود. چراکه چشم باز میکنی و میبینی عمری است در تلاش بوده ای که بلایی و رنجی را از خود دور کنی و آنقدر معطوف به این امر بوده ای که زندگی نکرده ای و هر وقت او را دیده ای آنقدر درخواست چنین و چنان داشته ای که یادت رفته است خوب نگاهش کنی. معتقدم تا رنج و بلا در نگاه ما تغییر ماهیت ندهد و از همچنان از مواجهه با آن آشفته و پریشان شویم، اوضاع به سامان نخواهد شد. و این تغییر نگاه بسیار سخت و بسیار آسان است ...

نظرات  (۲)

به خصوصی:
سلام. ممنون از احوالپرسی شما. ما کلا بیمار به دنیا اومدیم!
سلام!
سبک این متنت من رو یاد روایت های رضا صباحی تو خانه سبز انداخت :))))
پاسخ:
سلام :)
عاشق خانه سبز بودم و حتی دیالوگ ها رو حفظ میکردم!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی